درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 107
بازدید هفته : 155
بازدید ماه : 302
بازدید کل : 73807
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


جوجه کوچولو




 دو تا اصفهانی دراز کشیده بودند, یکیشون داشته خمیازه میکشیده ,اون یکی میگه داداش تا دهنت بازه لطفا این اصغر ما رو هم صدا کن !



تحقیقات نشون داده اصفهانیها فقط در 22 روز سال رشد می کنند: دهه اول محرم + دوازده روز اول عید



اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه !!



به یه اصفهانی می گن اگه سردت شد چیکار می کنی؟
می گه میرم بغل بخاری
می گن اگه خیلی سردت شد چی؟
می گه میرم به بخاری نزدیک تر میشم
می گن اگه خیییلی سردت شد چی ؟
میگه میرم به بخاری می چسبم
می گن اگه خیییییلی خیییلی سردت شد چی؟
می گه میرم بخاری رو روشن می کنم !!



اصفهانیه چشماش ضعیف بوده عینک میزده.میخواد روزنامه بخونه هی عینکشو میزده یک کمی میخونده دوباره میذاشته تو جیبش دوباره میزده یه خورده میخونده و همینطور...
دوستش میگه: خوب، چرا عینکتو نمیزنی یکدفعه همشو بخونی؟
اصفهانیه میگه: آخه اونایی که درشت نوشته بدون عینک میتونم بخونم، عینک نمیزنم که شیشه اش مصرف نشه



یه یارو میره اصفهان کارخانه لیوان و بشقاب یکبار مصرف میزنه، بعد از شش ماه
ورشکست میشه !



یه روز اصفهانیه تو مسابقات رالی شرکت میکنه ,وسط راه مسافر سوار می کنه



یه اصفهانی خیلی اوقاتش تلخ بود. دوستش ازش علت اوقات تلخیش رو پرسید. جواب داد: اخه دندانه شونه سرم شکست. دوستش گفت: خوب از دندانه های دیگه شونه ات استفاده کن. اصفهانیه گفت: اخه این اخرین دندانه شونه ام بود !!



اصفهانیه بیدار می شه می بینه زنش مرده.‏ به دخترش می گه:‏ دختر!‏ ننت مُردس…‏
صبحونه واسه دو نفر درست کن !



دختر اصفهانیه به دوست پسرش می گه شب بیا خونمون, اگر موقعیت خوب بود یه سکه می اندازم پایین. شب می شه و پسره میاد. دختر یه سکه ازپنجره می اندازه بیرون ولی هرچقدرمنتظر میشه پسر نمیاد, میاد دم پنجره بهش میگه پس چرا نمیای بالا پسر.
میگه دارم دنبال سکه می گردم, دخترمیگه بیا بالا بهش کش بسته بودم سکه الان تو دستمه !!



یه روز یه اصفهانیه داشته روی خودش آب یخ می ریخته. یکی می بیندش و ازش می پرسه چرا همچین کاری می کنی؟ میگه می خوام سرما بخورم. یارو میگه چرا؟ میگه آخه یه پنیسیلین تو خونه دارم, داره تاریخ مصرفش می گذره !



خبری تاسف بار به دستمون رسید که : دو تا اصفهانی شیرجه زدن تو آب, وگفتن هر کس زودتر سرش از آب آورد بیرون باید شام بده, هنوز جسد هیچکدومشون رو پیدا نکردن !!



میگن توی اصفهان همه کاندیدها برای اینکه صرفه جویی کنن پوستر تبلیغاتی چاپ نکرده بودن بجاش هر روز از یه درختی آویزون می شدن



ادامه مطلب ...


شنبه 19 فروردين 1391برچسب:جوک اصفهانی1, :: 8:0 بعد از ظهر ::  نويسنده : رضا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد